تبدیل ناملایمات سیاسی به تفکر سیاسی
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۳۴۳۳۸
به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایکنا سومین پنجشنبه ماه نوامبر از سوی سازمان یونسکو به عنوان روز جهانی فلسفه نامگذاری شده است. از طرفی جامعه ایرانی با مشکلات و معضلاتی روبهروست که باید حل شوند و در این بین از فلسفه توقع میرود تا برای رسیدن به راهکارهای مناسب اندیشمندان و متفکرین را یاری دهد.ایکنا به همین مناسبت با شهین اعوانی؛ استاد فلسفه با موضوع کارکرد فلسفه برای ساختن جهان بهتر و زندگی توام با سعادت و خوشبختی، همصحبت شده که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ هماکنون که در روز جهانی فلسفه قرار داریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اصولا روز جهانی فلسفه در سطح بینالمللی به واقع جشن فلسفه است که در آن استادان فلسفه، دانشجویان فلسفه و علاقهمندان فلسفه و حتی در دهه اخیر جوانان و کودکان دبستانی نیز در این جشن شرکت میکنند. در کشور ما روز فلسفه به برگزاری همایشهای تخصصی تبدیل شده است و گاهی گرامیداشت استادان برجسته فلسفه هم در این روز انجام میگیرد.
همانطور ما میبینیم فلسفه غربی در کنار سایر رشتههای علوم انسانی، صرفا به صورت یک رشته دانشگاهی یا فلسفه اسلامی در کنار سایر علوم حوزوی قرار میگیرد و به صورت نظری تدریس میشود. در بین فیلسوفان مسلمان ما کمتر متفکری چون استاد البشر و عقل حادی عشر متوفی ۶۷۲ ق، یعنی خواجه نصیرالدین طوسی داریم که ذوفنون باشد و در همه رشتههای علوم زمان خویش سرآمد. او هم در منطق، هم فلسفه و هم اخلاق بینظیر است. میتوان گفت او فیلسوف بیهمتایی است که توانسته است نظر و عمل را در فلسفه پیوند دهد. او را «فیلسوف گفتوگو» هم نامیدهاند.
در جهان اسلام، ایران تنها کشوری است که سنت فلسفی دارد و فیلسوفان بنامی در خود پرورده است و فلسفه در این کشور هنوز هم زنده است ولی از منظر بسیاری از فلاسفه، گویا فلسفه به لحاظ محتوایی صرفا رشتهای انتزاعی است و هیچ ارتباطی به جامعه و مسائل آن ندارد. در صورتی که فلسفه در حوزه نظر و عمل یک رشته جدی، یا بهتر بگویم جدیترین شاخه یا زیرمجموعه علوم انسانی محسوب میشود.
در سوال شما و در آستانه روز جهانی فلسفه، فرصت مغتنمی بهدست میدهد که بتوانیم به ارتباط فلسفه برای حل مشکلات فردی و اجتماعی جامعه کنونی ما بپردازیم.
در ابتدای صحبت بر خلاف آنچه گفته میشود که فیلسوفان بیدردند، ذکر این نکته ضروری است؛ کسی که دغدغه تفکر دارد نمیتواند نسبت به مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... جامعه خود بیاعتنا باشد. فیلسوفی مثل خواجه نصیر در روزگار عسرت زیسته و آثار ماندگار و مؤثر خویش را در دشوارترین حالات و با دلی پرغصه نگاشته و به قول خودش نگین انگشتری بلای زمانهاش بوده است. چنانکه او در صفحات پایانی کتاب شرح اشارات و تنبیهات ابنسینا، میگوید: «مرا چه میشود که در سرتاسر حیات من زمانی نیست که از حوادث ندامتبار همیشگی و حسرت ابدی لبریز نباشد». فلسفه به ما میآموزد که چگونه بتوانیم دردها، ناملایمات اجتماعی و انتقادات و ایدهها و مرادهای خودمان را به تفکر تبدیل کنیم. وقتی همه مسائل به تفکر تبدیل شود، راه منطقی هم برای حل آن هم فراهم میآید.
البته آموزش فلسفه در دانشگاههای ایران بیشتر تحت تأثیر کشورهای انگلیسی زبان است. اکثر ترجمههای کتابهای فلسفی، ترجمه از انگلیسی به فارسی است چون ترجمه متون فلسفی از زبان انگلیسی برای خوانندگان ما آشناتر و در دسترستر است.
در فلسفه، ما بیشتر به فلسفه غربی و فیلسوفان مغربزمین نظر داشته و داریم ولی از فلسفه شرق و تفکر شرقی بسیار بیخبریم زیرا ما کمتر متفکر آشنا به زبان فلسفی ژاپن داریم. کتابهای فلسفی از زبان چینی یا ژاپنی ترجمه نمیشود. هایدگر در دانشگاهها ما بسیار مطرح است و خوب هم خوانده و فهم میشود ولی کتاب هایدگرشناس ژاپنی، به نام هارتموت بوخنر با عنوان «ژاپن و هایدگر» و تفکر معاصر و رایج در ژاپن کمتر اطلاع داریم.
ایکنا ـ وضعیت فلسفه در دیگر کشورهای شرق چطور است؟
همانطور که عرض کردم در کشورهای عربی کمتر به فلسفه پرداخته میشود. اصلا فلسفه در دانشگاههای کشورهایی مثل مالزی دپارتمان ندارد ولی ایران کشوری است که در آن چراغ فلسفه مستمراً روشن بوده و هنوز هم روشنیبخش فضای فکری، حکمی، عرفانی و علمی ماست. البته در دانشگاههای ما، عنایت برنامهنویسان رشته فلسفه بیشتر به فلسفه نظری شامل منطق، ریاضیات، طبیعیات و مابعدالطبیعه بوده است و بخش فلسفه عملی که شامل اخلاق، تدبیر منزل، سیاست مدن است، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. مشکلات فردی و اجتماعی ما وقتی با فلسفه عملی پیوند میخورد که ما در دانشگاهها و حوزهها به فلسفه عملی و زیرشاخههای آن نیز بپردازیم. یعنی سیاست را به فلسفه و فلسفه را به سیاست پیوند بزنیم و برای مشکلات جوانان راهی منطقی، اخلاقی منطبق با سیاست روز بیابیم. البته مقدم بر این میباید مشکل را خوب فهمید و درک درستی از واقعیت روز داشت.
ایکناـ آیا در این زمینه مطالبی که فلاسفه در مباحث سیاست مدن مطرح کردند کارساز است یا امروزه کارکرد خود را از دست داده است؟
همانطور که عرض کردم باید مشکل را به سبک امروزی فهمید حتی اگر راهحل آن امروزی نباشد. در زمانه ما به ظاهر سیاست با دموکراسی عجین است. در فلسفه و تاریخ یونان قدیم مفهوم اولیه دموکراسی را میتوان در حکومت مستقیم توده مردم یافت. مفهوم دموکراسی به معنای حکومت (Kratia) و مردم به واژه دموس (Demos) بازمیگردد و حکومت میباید از مردم و برای مردم باشد. در طول تاریخ نظریههای ایدهآلیستی دموکراسی افول کرده و روند گرایش جدید آن به سوی دموکراسی رئالیستی است.
خواجه نصیر طوسی در مقابله با مغولان توانست به صورت واقعگرایانه مشکل زمانهاش را دریابد و با مغولان از سر صلح درآید. البته صلحی عالمانه، عامدانه و مقتدرانه. لذا سیاست مدن را میباید به روزسانی کرد و برای مسائل روز راه حلی حکیمانه و همهجانبهنگرانه یافت. چنین راه حلی با خشونت، تحمیل عقیده، قدرت و سرکوب ناسازگار است.
ایکناـ اساسا تقویت عنصر عقلانیت در جامعه از چه راههایی میسر است و از چه طریق باید تفکر نقاد را در جامعه گسترش داد؟
بعضی از متفکران مثل آمارتیا سِن بدرستی درصدد برآمدهاند تا ثابت کنند میان عقلانیت و آزادی رابطهای متقابل وجود دارد. این بدان معنا نیست که بدون داشتن آزادیِ انتخاب، تصور انتخاب عقلانی معنایی نخواهد داشت، بلکه آنها تلاش کردهاند دیدگاههای قالبی درباره عقلانیت را مردود شمارند. از منظر درست و نه قالبی، عقلانیت سبب میشود ما دیگری را به رسمیت بشناسیم. تا وقتی «من» و «منیت» در همه سطوح جامعه از حکمرانی تا مردم عادی رخت بر نبندد و «دیگری» هم مثل «من» به رسمیت شناخته نشود، ارزیابی و نقد از «خود» صورت نگیرد، تفکر آزاد البته مبتنی بر معیارهای اخلاقی و انسانی در جامعه گسترش نمییابد. برای ایجاد چنین فضایی، به یک کار آموزشی و تربیتی نیاز است و بهخودی خود صورت نمیگیرد.
در سالهای اخیر ما شاهد طرح آموزش فلسفه برای کودکان هستیم. روش نقد و نقادی درست و منطقی در نظام آموزش و پرورش و در محیطهای یادگیری فعال، دارد شکل میگیرد. رویکرد یادگیری فعال در مدارس سبب میشود که یادگیرنده یا شاگرد دبستانی به فعالیت فکری وادار شود و شنونده صرف یا پذیرنده صرف نباشد.
روش سنتی علم کلام و الهیات در حوزههای علمیه پیوسته نقادانه و مباحثهای بوده است. در فلسفه غرب ما شاهد آنیم که روش نقد از کانت به بعد وارد فلسفه شده است. کانت با طرح سه نقد در سه اثر: نقد عقل نظری، نقد عقل عملی، و نقد قوه حکم، عقاید کلیسایی را زیر سئوال برد. کانت خود، یک ایدهآلیست انتقادی است. زیرا فلسفهاش مبتنی بر نقادی قوای عقل است. روش انتقادی هم در هستیشناسی است و هم در معرفتشناسی. در روش انتقادی «جزم» و جزماندیشی وجود ندارد. آزاداندیشی زمینه نقد را فراهم میکند. تمامی اقوال یا فضایای جسورانه یا فاقد زمینه عقلانی، جزمیاند.
۶۵۶۵
کد خبر 1696856منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: روز جهانی فلسفه دانشگاه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۳۴۳۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشاغل بدون آسیب شناختی کدامند؟
ایسنا/خراسان رضوی مشاغلی وجود دارد که افراد با انجام آن، ۴۰ درصد کمتر در معرض آسیب شناختی بعد از ۷۰ سالگی قرار دارند.
تحقیق جدید خطرات زوال شناختی روی ۷۰۰۰ نفر در ۳۰۵ شغل مورد بررسی قرار گرفت.
وقت آن است که در کلاس هنر یا آشپزی ثبتنام، کتاب بازیهای فکری و پازل را باز یا یک بار دیگر سعی کنید به ایتالیایی یا آلمانی تسلط پیدا کنید.
شواهد علمی جدیدی بهدست آمده است که بهنظر میرسد آنچه را که بسیاری گمان میکردند، تأیید میکند؛ اینکه در مغز شما، مانند بسیاری از چیزها، ممکن است «ااگر از آموختههایتان استفاده نکنید به فراموشی سپرده شوند.»
نتایج تحقیق جدید نروژی نشان داد افرادی مجبور بودند از مغز خود در زمینه شغلی زیاد استفاده کنند، ۴۰ درصد کمتر در معرض آسیب شناختی در سنین بالای ۷۰ سال بودند، نسبت به افرادی که شغلشان بیشتر به کارهای روزمره متکی بود.
ترینه هولت ادوین از بیمارستان دانشگاه اسلو، محقق اصلی این تحقیق، در بیانیهای گفت: ما الزامات مشاغل مختلف را بررسی کردیم و دریافتیم که تحریک شناختی در محل کار در مراحل مختلف زندگی در دهههای ۳۰، ۴۰، ۵۰ و ۶۰ سالگی شما، با کاهش خطر ابتلا به اختلالات شناختی خفیف بعد از ۷۰ سالگی مرتبط است.
وی افزود: یافتههای ما ارزش داشتن شغلی را نشان میدهد که به تفکر پیچیدهتر بهعنوان راهی برای حفظ بالقوه حافظه و تفکر در دوران پیری نیاز دارد.
این تحقیق بر اساس مطالعه ۷۰۰۰ نفر در ۳۰۵ شغل انجام شد و محققان مشاغل را در چهار گروه دستهبندی کردند، از مشاغلی که به بیشترین تفکر و خلاقیت نیاز داشتند تا مشاغلی که کمترین نیاز را داشتند. برای مثال معلمان در دسته اول بودند. مشاغل پستچی و نگهبان در گروه چهارم قرار گرفتند.
حتی پس از محاسبه متغیرهایی مانند سن، جنسیت، تحصیلات و درآمد، محققان دریافتند افرادی که در گروه چهارم قرار داشتند ۶۶ درصد بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات شناختی یا زوال عقل بالای ۷۰ سال بودند.
یا برعکس، افرادی که در گروه اول بودند، گروهی که باید همیشه در آن تفکر کرد، ۴۰ درصد کمتر از گروه اول دچار اختلال شناختی شدند.
خوب، بنابراین نمیتوانیم نتیجه بگیریم که انجام جدول کلمات متقاطع یا یادگیری یک ساز موسیقی خطر را تا ۴۰ درصد کاهش میدهد. این حداکثر مزیتی است که در طول دههها بهدست آمده است و در کسانی که مشاغل هیجانی داشتند در مقایسه با کسانی که مشاغل خستهکننده و معمولی داشتند، مشاهده شده است.
تمرین دادن مغز
اما این تحقیق به دادههایی افزود که نشان میدهد تمرین دادن مغز، بهعبارت دیگر، فکر کردن زیاد و انجام کارهایی که شما را از نظر ذهنی به چالش میکشد، بهراستی برای آن مفید است.
این یافته، شاید بهطرز شگفتآوری، موضوعی بحثبرانگیز میان محققان پزشکی باشد. بسیاری از محققان برجسته در این زمینه در هر دو طرف بحث موضع گرفتهاند و یافتن مطالعاتی که شما را به این فکر میاندازد که آیا کل ماجرا دروغ است یا خیر، کار سختی نیست.
یکی از چالشهای عمده تحقیقات در این زمینه بیشتر به امکان تحقق آن بستگی دارد.
به این دلیل که هیچ راهی برای تکرار شرایط آزمایشگاهی در دنیای واقعی وجود ندارد. ما نمیتوانیم یک میلیون جفت از دوقلوهای همسان را جدا کنیم، آنها را در ۲ موسسه پزشکی مختلف برای تمام عمرشان حبس کنیم سپس، برای مثال، فقط یک گروه را برای دههها تحت تربیت مغز و تحریک شناختی قرار دهیم و دریابیم چه اتفاقی میافتد.
بیشتر تحقیقات مجبور بودهاند بر خوداظهاری یا مداخله نظارت شده کوتاهمدت تکیه کنند.
این چیزی است که این تحقیق جدید در نروژ را بهویژه جالب میکند. این تحقیق، مشاغلی را مورد بررسی قرار داد که تعداد زیادی از مردم در طول چندین دهه انجام داده بودند. بنابراین محققان توانستند اثرات تحریک شناختی پایدار و تمرین را در درازمدت بررسی کنند.
این یک آزمایشگاه و کامل نیست، اما شروع بسیار خوبی است.
در همین حال شایانذکر است کسانی در جامعه علمی که نسبت به مزایای تحریک ذهنی بر سلامت مغز مشکوک هستند، اغلب سعی میکنند به سؤالی متفاوت از بقیه پاسخ دهند.
بهطور معمول، محققان پزشکی برای اثبات چیزی انتظارها رو بالا میبرند سپس در دستیابی به آن شکست میخورند. آنان اغلب بهسرعت به این نکته اشاره میکنند که A منجر به B میشود در حالیکه بهراستی ثابت نکردهاند، فقط اینکه، ارتباط آماری قوی بین A و B وجود دارد.
خوب قابل قبول است اما در دنیای واقعی ما با سوالات متفاوتی سروکار داریم. چه احتمالی وجود دارد که این یافته کمککننده باشد و هزینهها و خطرات آن چیست؟
بسیاری از مردم مدتها قبل از اینکه محققان پزشکی بهطور قطعی ثابت کنند که سیگار باعث سرطان ریه میشود، سیگار را ترک کردند. اگر منتظر اثبات این موضوع بودند، بسیاری از آنان همان ابتدا بهدلیل سرطان ریه میمردند.
این امر تحت هیچ شرایطی عملی نیست. زوال عقل، بیماری وحشتناک است، بیماری آلزایمر شایعترین نوع زوال عقل است. هر چیزی که بهطور قابل قبولی ممکن است خطر را کاهش دهد ارزش امتحان کردن را دارد. بهخصوص اگر به اندازه انجام جدول کلمات متقاطع جذاب باشد، یادگیری آلات موسیقی و یادگیری یک زبان جدید آسانتر از ترک سیگار است.
منابع
https://www.marketwatch.com
https://www.morningstar.com
https://finance.yahoo.com
انتهای پیام